#تلنگری-بر-آثار-خشونت-در-خانواده-تقدیم-شما#....
کلمه خشونت معمولا تصاویری مانند کتککاری و تهدید با سلاح و مانند اینها را در ذهن تداعی میکند اما واقعیت این است که معنای خشونت بسیار گستردهتر از این است و چه بسا خود شما پس از خواندن «فرزندپروری» این هفته به این باور برسید که فردی خشن هستید! در واقع هر نوع ضرر رساندن به افراد خشونت است. چه این آسیبرساندن مستقیم باشد مانند برخورد فیزیکی و دعوا و چه غیرمستقیم؛ یعنی خشونت بهظاهر دیده نشود اما آثار آن زندگی افراد را تحتتاثیر قرار دهد مثل دعوای هر روزه پدر و مادر و اثر غیرمستقیم آن بر روان کودک.
این روزها شاید خشونت مستقیم محدود به قشر خاصی از جامعه باشد که ممکن است بهندرت با آنها برخورد کنیم، اما روزانه در اطرافمان به وفور با انواع خشونت از نوع غیرمستقیم مواجه هستیم. یکی از انواع خشونت غیرمستقیم، خشونت خانگی است که بهظاهر هیچیک از والدین مستقیما خشونت فیزیکی و قابلمشاهدهای درمورد کودک نشان نمیدهند اما این خشونت زندگی کودک را به طرز شدید و گاهی غیرقابل جبرانی تحتتاثیر قرار میدهد.
#عوامل موثر-خشونت-در-حانواده#
تاثیر خشونت خانگی برکودک به 6 عامل زیر بستگی دارد:
شدت خشونت
برداشت و درک کودک از خشونت
سن کودک
کیفیت رابطه کودک با والدینش
حوادث و وقایعی که کودک از قبل با آنها مواجه شده
اتفاقهایی که تغییراتی در محیط زندگی کودک ایجاد کردهاند؛ مثل مهاجرت یا تغییر مدرسه
#آثار-کوتاه-مدت-خشونت-خانگی-بر-کودکان؛
کودکی که مدام در معرض دعواهای خانوادگی، تهدید والدین به طلاق و جدایی و انواع دیگر خشونت خانگی از نوع غیرمستقیم است، در کوتاهمدت دچار اختلال خواب، برانگیختگی، گوش به زنگی، مرور مدام خاطرات تلخ و اجتناب از محیطی که ممکن است دوباره در آن خشونت اتفاق بیفتد، میشود. کودک ممکن است این خاطرات را حتی در بازیهایش بازسازی کند. مثل دختر کوچکی که هنگام بازی با عروسکهایش صحنه دعوای پدر و مادر را بازنمایی میکند. آنچه گفته شد آثار کوتاهمدت خشونت خانگی بر کودکان بود، اما این قصه همینجا به پایان نمیرسد و اثر پایدار و عمیق خشونت خانوادگی تا سالهای متمادی، حتی وقتی کودک مستقل میشود و دیگر پدر و مادری وجود ندارد، زندگی او را متاثر خواهد کرد.
#آثار-بلندمدت-خشونت-خانگی-بر-کودکان؛
بین آثار بلندمدت خشونت خانگی در کودکان،موارد زیر از مهمترینها محسوب میشوند:
افسردگی و اضطراب
سوءمصرف مواد مخدر
افکار خودکشی
اعمال تکانهای و تصمیمهای بیمنطق و لحظهای
جسمانی کردن مشکلات روانی
اعتماد بهنفس پایین
رفتارهای خشونتبار و حتی جنایتکارانه
#والدین-ناکارآمد-اهل-افراط-و-تفریطند؛
والدینی که محیط خانه را به محیطی ناامن و پُر از تنش و تهدید تبدیل کردهاند، چه آنهایی که سعی در پنهان کردن روابط بیمارگونه و ناسالم خود از فرزندشان دارند و چه آنها که علنا همیشه در حال کشمکش و دعوا در حضور فرزندشان هستند، به مرور عمدا یا سهوا به والدین ناکارآمدی تبدیل خواهند شد. برخی از آنها برای جبران احساس گناهی که نسبت به فرزندشان دارند او را کاملا آزاد میگذارند و هیچ کنترل و قانون و قاعدهای برای فرزندشان قائل نمیشوند. برخی دیگر بهطور افراطی حمایتگر میشوند و قدرت تصمیمگیری و رشد و استقلال را از کودک سلب میکنند و امیدوارند که با این کنترل و حمایت افراطی او را از خطر مصون نگهدارند.
برخی دیگر بهدلیل این همه کشمکش و درگیری، خستهتر از آن هستند که بتوانند به فرزندشان توجه کنند. نهایتا بعد از همه اینها، ما با کودکی مواجه هستیم که از یک طرف سرشار از حس ترس و بیاعتمادی و افسردگی و اضطراب است و از طرف دیگر، در محیطی پرتنش و با والدینی که مشغولتر از آن هستند که متوجه او شوند، زندگی میکند.
#نیاز-کودک-در-این-شرایط-چیست؟
بیشترین چیزی که کودک به آن احتیاج دارد، این است که بتواند با کسی که مورد اعتماد او است، درباره ترسها و نگرانیهایش حرف بزند. کودک نیاز دارد که یاد بگیرد چگونه میتواند از خودش مراقبت کند تا کمتر آسیب ببیند و مهمترین چیزی که باید بفهمد این است که در مشکلات خانوادهاش مقصر نیست و این مشکل بزرگترهاست، نه مشکل او. کودکی که بهدلیل اوضاع نابسامان خانه از هر دو یا یکی از والدینش عصبانی است، نیاز دارد که بداند این عصبانیت امر طبیعی است و هر کسی به جای او بود ممکن بود همین قدر عصبانی باشد. در واقع نیاز واقعی این کودک این است که یاد بگیرد چگونه عصبانیتش را مدیریت کند که بیش از این آسیب نبیند زیرا احساس این کودکان در مورد والد یا والدینشان مدام بین عصبانیت و عشق در نوسان است و کودک بین این دو حس سردرگم میشود و بهدلیل هر دوی آنها احساس گناه میکند.
#چه کمکی از دست والدین برمیآید؟
باید به کودک بگویند که متوجه هستند که اوضاع خوب نیست اما این اصلا تقصیر کودک نیست.
باید به کودک بگویند همیشه به او گوش خواهند کرد و کودک همیشه خواهد توانست درباره آنچه درک و احساس میکند، با آنها صحبت کند.
باید به فرزندشان بفهمانند که او را درک میکنند و از اینکه زندگی او تحتتاثیر مسائل آنها قرار گرفته متاسف هستند.
کودک باید بداند والدین در هر صورت و در هر شرایطی از او محافظت خواهند کرد و فرزندشان برایشان مهم است.
والدین هنگام صحبت با کودک باید کاملا به او توجه و به او مستقیم نگاه کنند حتی گاهی لازم است برخی جملههای او را تکرار کنند تا هم به کودک این احساس را منتقل کنند که سراپا گوش هستند و هم مطمئن شوند که منظور کودک را به درستی فهمیدهاند.
والدین باید مهارت حل مساله را بیاموزند و آن را به فرزندان خود بیاموزند.
#آموزش-مهارت-حل-مساله-به-کودک؛
آموزش مهارت حل مساله به کودک 10 مرحله دارد:
توصیف مساله یا مشکل
سوال از کودک درباره احساسات و افکاری که در مورد مساله دارد.
#گوش-دادن-فعّال؛
بازگو کردن صحبتهایی که از کودک شنیدهایم برای خودش
جمعبندی از مشکل با توجه به نیازها، آرزوها و احساسات هر دو طرف(والد و فرزند)
از کودک بخواهید که راهحلهایی که به نظرش میرسد بیان کند. (هرچه بیشتر بهتر)
همه راهحلهای معقول و غیرمعقول، عملی و غیرعملی را روی کاغذ بیاورید.
حالا هرکدام از راهحلها را جداگانه با هم بررسی کنید.
با کمک هم نقشههایی طراحی کنید که برای حل مشکل عملی باشند.
نقشه نهایی را روی کاغذ بیاورید و آن را اجرا کنید.
صمیمانه براتون دعا میکنم که باایمان؛سالم،صالح وشادباشیددوستان خوبم؛درود بفرستیم بر والدین صبور و محجوب حسینی
علی امیرعسجدی مشاورتربیتی خانواده